زبان و ادبیات فارسی

ادبیات فارسی دبیرستان

زبان و ادبیات فارسی

ادبیات فارسی دبیرستان

پاسخ خود آزمایی های ادبیات فارسی3 علوم انسانی

خودآزمایی درس اول( ستایش خدا و نعت پیامبرص)ص5

 

1-بیت سوم« یتیمی که ناکرده قران درست                                کتب خانه ی چند ملت بشست »

2- معراج

3ـ خانه ای که دارای حرمت و جنگ کردن در آن حرام است وهر کس در آن پناه می گرفت از حمله ی دیگران در امان بود.

4ـ بزرگ داشت ، پاس داشت و گرامی داشت.

 5ـ  گل زرد  یاگل نرگس.

6ـ عطارد دبیر فلک و مظهر نویسندگی است .

 7- فرشتگان.

 8  بیت6 درس ستایش خدا←  «نماند هیچ کس او ماند و بس»  

 

خودآزمایی درس دوم( رستم و اسفندیار 1)ص13

1ـ  الف)چهار چهره در میان اسطوره ها داریم که رویین تن هستند. آن ها عبارتند از:  الف)آشیل:قهرمان داستان ایلیادازهومر(یونانی)که به جزپاشنه ی پایش هیچ جای بدنش آسیب پذیرنبودوپاشنه ی پایش  در جنگ تروا هدف تیر پاریس قرار گرفت واز بین  رفت.          

    ب)زیگفرید:قهرمان سرود نیبلوبگن (nibelungen)است که به جز شانه ها یش هیچ جای بدنش آسیب پذیر نبودوپهلوانی به نام هاگن با زوبین به میان دو شانه اش می زدواو را می کشت.                            پ)بالدر.حماسه شمال اروپاست.

     ت)اسفندیار که چشمش آسیب پذیر بود.

وجوه اشتراک : الف)هر چهار تاجوان و زیبا بودند    ب)عمر کوتاه داشتند     پ)از صفات انسانی ومعنوی بر خوردار بودندورویین تن بودن آن ها فره ی ایزدی است.    ت)همه جنگ جو بودند  ح)مرگ همه آن هابه وسیله گیاهی خاص است    ج)همه آن ها از یک نقطه آسیب پذیر بودند.

2-چون موقعیت اسفندیار را درک می کند  و می داند که او از لحاظ خدمت و معنویت در چه جایگاهی قرار دارد از طرف دیگرمرگ او چه مشکلاتی برای رستم و خانواده اش پیش می آورد چون این مطلب را سیمرغ پیش بینی کرده بود که کشتن اسفندیار باعث نابودی  رستم و خانواده اش و ایران می گردد.

 3-خیر ، چون گشتاسب پدر اسفندیار دنبال بهانه جویی بودو می خواست کاری بکند که هم رستم وهم اسفندیار را از سر راه حکو مت خود بردارد به این دلیل که هردورامانع بر سر راه خود می دانست.از طرف دیگر گشتاسب به راحتی می توانست رستم را به بارگاه خود دعوت کند وبه طرق مختلف او را از پای در آورد.

4- خیر به چند دلیل: حرمت و سربلندی چندین ساله ی او از بین می رفت /. چون رستم نماینده ی سرفرازی و آزادگی ملت ایران است. اسارت او یعنی اسارت قوم ایرانی /پهلوان واقعی نباید تن به اسارت و زور دهد .داستان یک داستان حماسی ویک تراژدی، است.اگر رستم چنین کاری انجام می داد با اصل حماسه سازگاری نداشت در حالی که در حماسه وتراژدی باید یک فاجعه رخ دهد .

 5-چون اسفندیار نمک گیر رستم می شود و در آیین پهلوانی بعد از نمک گیر شدن جنگ و دشمنی زشت است و اسفندیار ناچار می شد دست از جنگ بر دارد ازطرف دیگراگر او مهمانی را می پذیرفت حماسه به طنز بدل می گردید .

 6-در آغاز داستان .6 بیت اول است .یعنی در زندگی خوشی وناخوشی با هم و یک چیز طبیعی است و ناله بلبل به خاطر مرگ اسفندیار است.

 

خود آزمایی درس سوم (رستم و اسفندیار2) ص 18

 1-چون هر پیشنهادی که به اسفندیار می دهد او قبول نمی کند وهمه ی تدبیرهای او برای صلح نقش بر آب می شود.ودر انتخاب جنگ و اسارت.جنگ را ترجیح می دهد . در اصل هیچ چاره ای جز جنگ ندارد.

 2-پیروبا تجربه، چاره اندیش، محتاط، آینده نگر،  مرموز، راهنما و مشاور، زیرک از عاقبت بر افتادن خاندانش ترسان بود.او.بیش تر به اصل و گوهرونژادخودمی اندیشد.سعی می کند آتش جنگ خاموش شود ولی چون اسفندیار نمی پذیردبه سیمرغ متوسل می شود.

 3-جوهرپهلوانی او آزادگی وسرفرازی ملت ایران ومقام گذشته وارزش 600 ساله او از دست می رود وننگ وعار برای رستم تا ابد باقی  

    می ماند ورستم دچارمرگ روحی می شود واین مرگ روحی اورا از پای در می آوردوهمه ی بزرگی هاوعظمت های زابل ازبین می رود.

4-بپیچم:اصرارمی کنم، تلاش می کنم، پافشاری می کنم .

   بپیچاند:منصرف شود، دوری کند، پرهیزکند

 5- الف)جنگ قطعی می شود . ب)اصرار و تلاش برای انتقام جویی بیش تر می گردد و راه صلح بسته می شود .(دو پسر اسفندیار :مهر نوش و نوش آذراست . مهرنوش به دست فرامرز پسر رستم کشته می شود .)

 6-بهمن کودکی است که پیام آورو رابط بین رستم و اسفندیار است در بر خورد با زال بسیار گستاخ و بی حیا است و در برخورد با رستم می خواهد با پرتاب سنگ او را از پای در آورد سر انجام پس از کشته شدن اسفندیار بهمن در دست رستم بزرگ می شود چون وقتی اسفندیار در حال مرگ بود فرزندش، بهمن، را به دست رستم مـــی  سپارد تا او را تربیت کند. او در دست رستم تربیت می شود و ازجاماسب خوابگزار گشتاسب عالم تر می گردد و سر انجام او زال را می کشد و انتقام پدر و دو برادر خود را از رستم و خاندان او می گیرد و خاندان رستم را نابود می کند .

 7-الف)اسفندیار در خان پنجم، جفت سیمرغ را می کشد و سیمرغ برای نابودی اسفندیار به کمک زال می شتابد .ب)زال پدر رستم، دست پرورده ی سیمرغ است به همین دلیل به او کمک می کند .

ج)سیمرغ درآیین میترایسم (خورشید پرستی )مظهر نیروی ماوراءطبیعت و مقدس و محترم است و در مشکلات به کمک رستم می آید رستم هم دارای آیین میترایسم است .سیمرغ در آیین زردشتی منفور است.  

 8 .  الف) به بالا ز رستم همی رفت خون                              بشد سست و لرزان کُه  بیستون     

             ب)کمان بر گرفتند و تیر خدنگ                               ببردند از روی خورشید رنگ

 

خود آزمایی درس چهارم ( طومار شیخ شرزین)،ص29

1-نگارش کتاب شروح الظفر(چون او کاتب بود)

 2-چون کتاب شروح الظفر سراسرش دروغ و توهین به نژاد و رگ ریشه و تبار او بوده است.

3-تو را به خاطر نویسندگی نگه داشته اند نه به خاطر فکر و اندیشه ات.یعنی تو کاتب هستی و نباید به مضمون نوشته ها کاری داشته باشی.

4-آن چهار استاد درباری و مزدور که به بررسی کتاب دارنامه مشغول بودند.

 5-چون جانش در خطر بود و او را تهدید به مرگ کرده بودندبه همین دلیل کتاب را به ابو علی سینا منسوب کرد تا از خطر مرگ رهایی یابد.

 6 -نویسندگان بی سواد و نادان و مزدور که اندیشه و کارهای قلمی خود را به بهای نا چیز می فروشند.

 7-نویسنده ی کم مایه ی بی تجربه.

 8-چون آداب شرفیابی به حضور پادشاه را یاد بگیرد و در حقیقت به لحن طنز می گویدونویسنده ی بارنامه را زیر سوال می بردچون بارنامه شامل مطالبی بودکه آداب تملق و چاپلوسی رامی آموخت.

 9- الف)بر خورد حاکمان مستبد و نادان با صاحبان فکر و اندیشه و تلاش برای در اختیار گرفتن قلم و فکر عالمان و به نفع خود استفاده کردن .ب)در باریان علمشان را فدای خواست شاهان می کردندوخلاف آن منجر به نابودی آن ها می شد . حاکمان خود کامه اگر افراد با دین و آزاده و دانشمند تسلیم آن ها نمی شدند آن ها را تبعید و زندان و شکنجه می کردند .               10 ریشخند واستهزاء.

11-هر دو یک مضمون دارند .ارزش قلم و نویسندگی را بیان می کند این که قلم، نماینده ی اندیشه ی علماست  و تقدس سخنان علما را مطرح می کند .که گاهی برتر از خون شهداست و قلم نویسنده  بسیار والاو ارزشمند است . و آن ها می توانند هدایتگر جامعه باشند و حتی قلم آن ها به سان شمشیروسلاح شهید است که این هر دو در برابر مردم مسئول هستند.

 

خودآزمایی درس پنجم ( بازرگان و طرار)،ص36  

 1- کشف و شناسایی دزد، تفحص در کار دزدان و تعقیب آن ها و به دست آوردن اموال از چنگ دزدان .

 2- خون سردی و آرامش و چاره اندیشی .

 3-زاویه ی دید :سوم شخص /قهرمان:بازرگان / لحن :جدی و رسمی / درون مایه :دربروز حوادث با تدبیر عمل کردن .

4-       عکس العمل بازرگان در برابر سرقت ،غیر قابل حدس بود زیرا با خونسردی و آرامش برخورد کرد.

5-       تکلیف کلا سی است.

6-       سمک عیار، هزارو یک شب ،داراب نامه ، رستم نامه ، حسین کرد شبستری و میر ارسلان .

 

خود آزمایی درس هفتم :( تاریخ بیهقی )،ص52

 1- الف )در آثار هر دو، همه ی شخصیّت ها چه مثبت و چه منفی یعنی چه دوست و چه دشمن همه از اعضای یک خانواده تلقی می شوند .

ب : هردوسعی می کنند خواننده را برانگیزندتا از زندگی  شخصیت های داستان عبرت بگیرند و تقدیر و سرنوشت را در همه این ها قطعی بدانند .

ج :هردودر پایان حادثه غم انگیز هر یک از قهرمانان  به اظهار نظر حکیمانه می پردازند.

د:لحن هردویکسان است.

 2-الف:بیهقی تمام جزئیات امور، جنگ ها ، سفرها ، تمام توطئه ها ، جاسوس گماری ها و زد و بندهای  دوره ی حکومت سلطان مسعود را بیان کرده است از کتاب خویش گنجینه ی حوادث وطبایعی می سازد که بین کتاب های منثور فارسی بی نظیر ، مثل داستان های بالزاک .

ب : از طرف دیگر شخصیت ها در هر دو آثار زنده و پویا، واقعی و جدی هستند و حالت سر زندگی دارند و هم در جهت کسب پول و مقام در تلاش هستند و چند صباحی کر و فری می کنند و سپس  می میرند.

 3- منشأ انسانیت انسان به دل اوست .یا انسانیت به دل آدمی است مثل :

                                  « تن آدمی شریف است به جان آدمیت                                   نه همین لباس زیباست نشان آدمیت .»

  4- انتخاب آزاد مردان و آدم های خوب و تربیت و پرورش آن ها و رساندن آن ها به مقام بالا / انجام دادن کار های نیک و توجه به دیگران یعنی مردم نوازی و نوع دوستی / انجام کارهای خیر برای دنیا و آخرت .

 5- نقد محتوی و موضوع .

 

خود آزمایی درس هشتم ( مقدمه ای بر رستم و اسفندیار)ص60 

 1-همه، حقیقت و تبلور آرزوهاوآرمان های بشری است.  

 2- الف)آیه ی 78سوره ی نساء  « اگرهزاردررابه روی مرگ ببندی درست از روزنی که نمی پنداری به درون آمده است.

      ب) آیه ی32سوره ی مائده         «  آن که انسانی رامی کشد،انسانیت رامی کشد. »

 3-رستم ازیک طرف اسفندیارراکه شاهزاده ونظرکرده ی زردشت است دوست می دارد ونمی خواهد اورا بکشد وازطرف دیگر هم نمی‌تواند تن به اسارت دهد چون جهان پهلوان است و هیچ گاه تن به خواری واسارت نداده است از طرف دیگر اسفندیار مرد مقدس والهی است دلش نمی آید جهان پهلوان ایران زمین، رستم، را بکشد اما دچار وسوسه ی قدرت است ونمی تواند ازسلطنت وتاج وتخت بگذرد به هرحال هردو به نوعی دچار درگیری وکشاکش درونی هستند.

 

 4- وقتی ارجاسب ،پادشاه ترکان، به ایران حمله می کند گشتاسب پایتخت ایران را رها کرده، فرار   می کندو به مدت 2 سال در زابلستان مهمان رستم می شود لهراسب پدر گشتاسب درجنگ کشته می شود و فرزندان او ودو دختر او به اسارت برده می شوند. زمانی که اسفندیار به دستور گشتاسب در گنبددژ اسیر وگرفتار می شود گشتاسب به رستم پناه برده است . این نمک نشناس ، سرانجام اسفندیار را برای اسارت واز بین بردن رستم به جنگ بااو می فرستد .

5-کار بیهوده وبی  فایده کردن                                                    

 

خودآزمایی درس نهم (داستان در آتش افکندن ابراهیم ع)ص66

1-الف)کهنگی مثل : مر اورا گرفت .                                          ب) کوتاهی جمله:آگاه برفتند./ هیزم بیاورند./ بروید./هیزم آورید. 

   پ) تکرارفعل.د)سادگی وروانی.                                           ث)فاقدآرایه های ادبی است.

  ج)پیام به سادگی منتقل می شود.                                         ح)حروف به جای هم به کارمیروند.  مثل :  به اخبار/ (دراخبار.)

 

 2-الف)آوردن (ی)درآخربعضی افعال به جای(می)ماضی استمراری  مثل :  ندیمان گفتند:که اگرکوهی بودی نیست شده بودی.

     ب)آوردن « ب » دراول فعل ماضی مثل :  برفتند/ بیاوردند/ بساختندو

     پ)آوردن« مر» و« را» مثل مراوراگفت/ نمرودمرنریمان راگفت.

     ت)به کاربردن واژه های کهنه مثل :  منجنیق/ گردیدن.

 

      د)تقدم فعل برمفعول  مثل : هیزم آرید سوختن ابراهیم را/ بود که نصرت کندتورا.

 

3-آبرو واعتباروموقعیت درباری وحکومتی ما ازبین می رود.

4- فرمود                      قدیم:دستورداد.                                  امروز:گفت.

    ملک                           قدیم:خداوند     ←                               امروز:پادشاه.

    ایمن             ←              قدیم:به اطمینان برسیم. ←                  امروز:آسوده شویم.

    پاره کردن    ←        قدیم:شکستن                          .              امروز:تکه وپاره کردن.

5-الف)کیکاووس:چون به علت تهمتی که سودابه به سیاوش زده بود برای آزمایش ، سیاوش را از آتش عبوردادونمرودهم حضرت ابراهیم رادرآتش انداخت. ب)نمروددستوردادکاخی بسازندتاازآن بالارود و بالاتر از خدا باشدو به خدای ابراهیم تیراندازی می کندتا او را بکشد.کیکاووس سوار بر تختی با چهارعقاب به آسمان پروازکرد. / جمشیدهم ادعای خدایی می کند.

6-خدایا این آتش سوزان عشق راکه مرا بی تاب وقرارکرده است مثل آتش نمرود بر خلیل برای من سرد و خاموش بساز.   آرایه ی تلمیح         اشاره داردبه داستان حضرت ابراهیم (ع) و انداختن او در آتش به فرمان نمرودپادشاه ستمگر زمان و سرد شدن آتش بر او .

 

خودآزمایی درس دهم (بردار کردن حسنک)ص76           

 1ـ الف)من در موردخواجه(شما)هیچ قصد و گمان بدی نکردم و به خویشاوندان و اطرافیان خواجه احترام گذاشتم.

    ب)من از نعمت های جهان بر خوردار بودم و مدتی در(پست های مختلف)کارهای مهمی انجام دادم. 

    پ).(بامرگ)همه ی ابزارهای جنگ و دشمنی به خاطر مال بی ارزش دنیا کنار گذاشتند.

    ت).(بوسهل)در آن دنیا گرفتار پاسخ دادن به کارهایی است که در دنیا انجام داده است.یا درآن دنیاگرفتار عمل خودش است.

2ـ الف) توصیف حسنک .            ب) توصیف بردار کردن حسنک.              پ )توصیف بوسهل زوزنی.              ت).توصیف مادرحسنک.

3- الف )بیان جزئیات، یکی ازهنرمندی های بیهقی است.                           ب )نوآوری در کلمات مثل خلق گونه، ترگونه، بزرگا مردا. 

     پ )استفاده از شعر، حدیث ، آیه و  ضرب المثل ها .

4-عبرت آموزی : ( این است حسنک و روزگارش و این افسانه ای است باعبرت بسیار ).

   تقدیرگرایی : ( نعوذوبالله من قضاءالسوء.،جهان خوردم وکارهاراندم ،اگرامروزاجل رسیده است کس بازنتواندداشت که بردار کشند یا‌جز دار) .

5- الف)صحنه ای که مادر حسنک به کنار جنازه ی او می آید : ( مادر حسنک زنی سخت جگرآوربودچنان شنودم که دو سه ماه این حدیث از او پنهان داشتند چون بشنید جزعی نکرد- چنان که زنان کنندبلکه بگریست به درد ،چنان که حاضران از درد وی خون گریستند).   

    ب)تجسم بدار کشیدن حسنک.                               پ)توصیف بوسهل : ( این بوسهل مردی امامزاده و محتشم بود……. ) .

6-به عده ای پست و فرومایه پول دادندتا حسنک را سنگسار کنند.

 

خود آزمایی یازدهم : ( داستان شیر و گاو ) ص 85

1 ـ  نظر تو در مورد پادشاه‌که در جای‌خود ایستاده است و حرکت  و شادی از خود نشان نمی دهد یا شادی و  نشاط را رها کرده است ، چیست ؟

        ·          گاو پشتیبان و تکیه گاه ( یاور ) سپاه من بود و برای دشمنان زیان و ضرر و برای دوستان مایه ی زیبایی و رونق بود .

      ·       هر کس اندیشه ی سست و ناتوان و عقل سبک و ضعیف داشته باشد ( یعنی عقلش خوب کار نکند ) از مقام بلند به رتبه ی بی‌ارزش و پایین سقوط می کند و به مرتبه ی گمنامی و پستی می رسد .

        ·          قناعت نشانه ی پست همّتی و پایین بودن درجه ی مردانگی است .

2ـ کاربرد مترادفات زیاد ، کاربرد فراوان آرایه های ادبی ، استفاده از تمثیل ، استشهاد به حدیث و آیه و شعر فارسی و عربی ، استفاده از لغات فراوان عربی ، حذف شناسه ی افعال به قرینه .

3ـ الف ) در اداره ی حکومت باید آینده نگر و چاره اندیش بود در حالی که شاه چنین نبود .

    ب ) افراد مستبد آسیب پذیر هستند اگر محل آسیب آن ها را پیدا کنند ، راحت تر می توانند آن ها را از بین ببرند .

    پ ) ساده لوحی ، حرص و طمع هر دو عامل شکست و نابودی است .

    ت ) فتنه انگیزی و سخن چینی از کشتن و قتل بدتر است ( الفتنه اَشّدمِن القتل ) .

ث)  به قدرت رسیدن ، خطر آفرین است یا نزدیک شدن به مراکز قدرت خطر آفرین است .

4 ـ گاو ← نماد افراد خیر خواه ، با عظمت ، سلیم النفس ، صبور و سالم امّا ساده لوح است .

     شیر  نماد افراد مستبد و خود رأی ، دهن بین ، بی تدبیر و آسیب پذیر است .

     کلیله  نماینده ی افراد زیرک ، خیر خواه ، قانع به وضع موجود ، مشاور است .

     دمنه  نماینده ی افراد جاه طلب و زیرک ، فتنه انگیز ، سخن چین ، حسود ، منافق ، جسور ، اهل خطر و حریص است.

5) الف ) صفحه ی 77  بازرگانی بود بسیار مال و او را فرزندان در رسیدند  تا مهمل گذارد .

    ب )صفحه ی 79 چون سگ گرسنه که به استخوانی شاد شود و به پاره ای نان خشنود گردد .

    پ) صفحه ی 80   چنان که فروغ آتش اگر چه فروزنده خواهد که پست سوزد ، به ارتفاع گراید .

    ت) صفحه ی 82   چون خوره در دندان جای گرفت ، از درد او شفا نباشد مگر به قلع .

    ث) صفحه ی 83   هم چون هم خانه ی مار و هم خوابه ی شیر است که اگر چه مار خفته و شیر نهفته باشد آخر این سر بر آرد و آن دهان بگشاید .

6) گرم شکمی : آزمندی و حرص زدن

     بر باد نشاندن : فریب دادن ، تحریک کردن ، از راه به در کردن .

7 ) صفحه ی 83 ، یک پاراگراف به آخر مانده  آزردگی شیر ، پیمان شکنی ، از بین بردن گاو و به هدر رفتن خون او .

 

خود آزمایی درس دوازدهم : ( چگونگی تصنیف گلستان ) ص 90

1ـ با گریه کردن بر دلم اثر می گذاشتم و آن را صفا و رونق می بخشیدم .

·         تصمیم گرفتم برگردم .

2ـ الف ) خلاف راه صواب است و نقضِ رای اولوالالباب .

       ب ) آزردن دوستان جهل است و کفاّرت یمین سهل .

       پ) چندان که نشاط ملاعبت کرد و بساط مراعبت گسترد .

       ت) گفتی که خرده ی مینا بر خاکش ریخته و عقد ثّریا از تاکش در آویخته .

3ـ در حسن معاشرت و آداب محاورت به کار آید ، مترسّلان را بلاغت بیفزاید ، متکلمان را به کار آید .

4ـ الف ) هر چه نپاید دلبستگی را نشاید . الکریم اذاوعد وفا .

    ب ) هر که مزروع خود بخورد به خوید                              وقت خرمنش خوشه باید چید .

    پ) عمر بر فست و آفتاب تموز                                            اندکی ماند و خواجه غِرّه هنوز

5ـ الف) استفاده از سجع استفاده از تمثیل

    ب) حذف فعل به قرینه مثل :در کجا وه انیس من بودی ودر حجره جلیس و

   پ) کوتاهی جمله ها مثل : هر چه نپاید دلبستگی را نشاید یا دامن گل بریخت ودر دامنم آویخت .

   ت) استفاده از واژه ها واشعار عربی مثل : صم بکم ، اجلء / روضه ماء نهر ها سلسال        دوحه سجع طیر ها موزون

 

خودآزمایی درس چهاردهم (دانش، دبیری و شاعری)ص98

1-تا جهان جفا همی پیشه کند / تو صابری را عادت کن یعنی تا جهان به جفا پیشگی عادت دارد، تو به صابری عادت کن یا(اگر جهان به تو ستم کردتو صبر کن)

 2-در شعر حافظ بی بری را مثبت گرفته ولی در شعر ناصرخسرو بی بری منفی است.

3-نرگس و ترنج چون باردارند ارزش دارنداما سپیدار بی بارو بی ارزش است.

4.بیت شانزدهم « پیمبر بدان داد مر علم حق را                    که شایسته دیدش مراین مهتری را »

5- بیت هفدهم « به هارون ما داد موسی قرآن را                   نبود است دستی برآن سامری را. »

حضرت محمد(ص)به حضرت علی(ع)فرمودند:انت منی بمنزله هارون من موسی الا  انت لا نبی بعدی.

6-نکوهش ستایشگری.(بیت آخر)

 

 

خودآزمایی درس پانزدهم، (پیدا وپنهان/الفت موج)ص99

 1-در غزل عراقی همه اش طلب است ولی در شعر بابا طاهر،رضاو تسلیم محض است/ عراقی

درد را با امید درمان می خو اهد.بابا طاهر می گوید:هر چه تو بخواهی  می خواهم تسلیم محض است.

 2-بیت 6 پیدا و پنهان. « چه باک آیدزکس آن را که اورا                       نگهدارونگهبانش تو باشی »

 3-دامن کشیدن:1-دوری جستن            2-چسبیدن و انس گرفتن.

 4-  سرکشی          سر را می کشی                دوری می کنی

       سرکشی          سرکش هستی                 نافرمان هستی

       سرکشی          (ی)مصدری                      نافرمانی وطغیان کردن

 5-طوفان اشک.

                               

خودآزمایی درس شانزدهم  (از درد سخن گفتن  ،  راز رشید ) ص 110

1ـ بیت 5و6

2ـ  بیت 7 در مصرع دوم : دور از تو  الف ) جمله ی دعایی است الهی دور از تو باد یعنی خدا نکند چهره تو مثل من زرد شود .

     ب . دوری از تو .                                            3ـ بیت آخر .

 4ـ  الف) استوار و پا برجا .               ب) آیات محکم در مقابل آیات متشابه .

5ـ شهادت حضرت عباس (ع) در حالی که دستان او از بدنش جدا شده بودند .

6ـ  در آغاز  ماه ، آسمان و نور / محکم و آیه                  در پایان   کنار ، کوه و کمر .

 

خود آزمایی درس هفدهم ( گل های چیده ) ص 114

1ـ برتری و عظمت خون شهدا                        2ـ اِنّ مع العسر یُسرا                             3و4و5 ـ حذف

حودآزمایی درس هیجدهم ( کرامت آبی ، سجاده ی سبز ) ص 118

1 ـ سبزه زار

2ـ بیت 4 : تقریرِ ادیبانه ی برهان معاد است                                   فصلی که نسیم از پی اسفند گشوده است .

3ـ عابد و زاهد .

4ـ صخره  نمائ صبر و پایداری     دریا  نماد خشم یا حوادث و بلاهای پی در پی

5ـ منظور از کرامت آبی ، آسمان می باشد زیرا آسمان آبی ، مظهر بخشش و سخاوت و پاکی است و منظور از آسمان ، خداوند است . بنابراین به کرامت آبی چشم دوختن یعنی به آسمان چشم دوختن و در نهایت به خدا چشم دوختن است . منظور از پنجره ، دل و وجود انسان است . منظور از باز بودن پنجره به سوی خدا ، توجه قلبی انسان و ارتباط او با خداست .

معنی بیت : شما ملت مسلمان ایران در این دفاع مقدس و جانانه به لطف و رحمت الهی چشم دوخته اید . هیچ کس مثل شما این گونه ارتباط  و توکل به خداوند ندارد یعنی ایمان و ارتباط شما با خدا بی نظیر است .

6ـ بیت 6  « برسجده ی احساس بنفشه است ، نشانی                     سجاده ی سبزی که به الوند گشوده است »

 

خودآزمایی درس  نوزدهم : ( طاق بستان ) ص 129

 

1ـ با وجود آن که شکسته و نقص پیدا کرده است ، هنوز از هزار سپر سالم ارزش آن بیشتر است . این جمله گرفته از این بیت حافظ است :             

                                   « بکن معامله ای وین دل شکسته بخر              که با شکستگی ارزد به صد هزار درست »

نظیر این ضرب المثل عبارتند از : 

 الف ) اسب تازی اگر ضعیف بود همچنان از طویله خر به  ( سعدی )                  ب ) شیر هم شیر بود گر به زنجیر بود .       

پ ) گوهر اگر در خلا ب افتاد همچنان نفیس بود ، غبار اگر به فلک رود همچنان خسیس . ( سعدی )

ت ) فلانی از اسب افتاده ولی از اصل نیفتاده .

2 ـ به نظر ناصرالدین شاه ، نام درست این طاق ، بسطام است . زیرا این مکان ، نزدیک دهکده ای به نامِ وُستام (گُستهم ) یا بسطام است و گویند این روستا را او ساخته است .                                             3 و 4 ـ حذف می باشد ( مربوط به درس چند شهر کویری ) .

5 ـ از یاریز یا پاریس  از دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی .

 

خودآزمایی درس بیستم : ( دیدار ) ص 135

1ـ چون مدرسه در جمله ی « غول بی شاخ و دمی که معلوم نیست از کدام جهنم ظهور کرده » . از ظاهر رضا خان انتقاد کرد نه از استبداد و بیگانه پرستی و جهالت او و امام با بیانی رسا به او تذکر می دهد که دشمنان از این جمله ها سوء استفاده می کنند و آ ن را بهانه قرار می‌دهند که مدرس حرف جدّ ی برای مطرح کردن ندارد .

2ـ  نگاه امام نافذ ، معترضانه وهمانند تیری آماده ی پرتاب از کمان و مؤثر و دشمن شکار بودولی نگاه برادرش ملایم و آرام بخش بود .

3ـ  مصمم و با اراده ، دقیق و تیز بین و هوشیار ، بیگانه ستیز ، مبارز و ظلم ستیز ، متواضع ، با شهامت و بی باک ، موقعیت شناس ، پر شور و با هیجان ، بی پروا در ابراز عقیده ، منطقی .                                          4ـ  سوم شخص ( دانای کل ) .

5ـ  قدیم: حمزه نامه ، ابومسلم نامه .  جدید : آشیانه ی عقاب از زین العابدین مؤتمن / مازیار : از صادق هدایت ماه نخشب از سعید نفیسی/  نادر شاه ، رحیم زاده صفوی / داستان های نقاشی از صنعتی زاده .

  خارجی : ایوان مخوف از تورگنیف/اسپارتاکوس از فاوست،ترجمه ی ابراهیم یونسی / کتاب دیگری که با محتوای درس متناسب است  کتاب امام خمینی از امیر حسین فردی ، ناشر ، انتشارات کمک آموزشی نادر .

 

خودآزمایی درس بیست و یکم ( درآمدی بر ادبیات عرفانی ) ص 140

1ـ نویسنده در مورد نامحدود بودن تاریخ تفکر بشر و محدود بودن عمر و اندیشه ی انسان که به همین دلیل نمی تواند بر سراسر تاریخ عرفان ، راز آفرینش و شناخت خدا دست یابد سخن می گوید و برای این که موضوع را برای خواننده قابل درک و تصور کند از دو بیت زیبا استافده کرده است که در آن به زبان تمثیل ضعف و ناتوانی و محدود بودن عمر و اندیشه انسان را به صورت دو نماد پشه و کرم و نامحدود بودن تاریخ تفکر بشر و همچنین راز آفرینش و شناخت خدا را به صورت باغ و درخت کهنسال ذکر کرده است .

2ـ  در روزگار پیغمبر (ص) به صحابه ی مستمند ، زاهد و عابد و آگاه به اسرار که در صفه ی مسجد بیتوته می کردند اصحابه ی صفه می گفتند ، که در آغاز اسلام به اصحاب صفه و بعد ها به صحابی مشهور شدند . صوفیان با پیروی از این گروه ، فقر و فنا را برگزیدند و خود را در انتساب به این فرقه ، صوفی و راهشان را تصوف می گفتند .

تابعین : کسانی بودند که حیات پیغمبر (ص) درک نکردند ولی اصحاب ایشان را درک کردند و اسلام را از طریق آن ها  پذیرفتند .

3ـ خال : اشاره به نقطه ی وحدت حقیقی است که مبدآ و انتهای کثرت است .                  چشم : جمال بی نظیر حق .

   میخانه : دل و قلب و باطن عارف است که در آن ذوق و شوق به خدا شناسی بسیار است . برای بررسی این غزل و رمز گشایی و پی‌بردن به بعضی از اصطلاحات آن به مجله ی مشکاه فصلنامه ی بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی شماره ی 23 و 24 و ص 119 . مقاله ی « در میکده ی عشق » حاشیه ای برغزل امام به قلم جواد محدثی که ایشان خراسانی و اولین فردی هستند که غزل امام را شرح کردند . مراجعه کنید .

 

خود آزمایی درس بیت و دوم ( در محراب عشق ، انسان کامل ) ص 144

1 ـ نماز زیبای حضرت علی (ع) که سرشار از خلوص و حضور در کنار محبوب و خدا بود بیانگر آن است که نماز واقعی استوار ترین نردبان برای عروج روح آدمی و نزدیکی به خداست .

2ـ در داستان اول حضرت علی (ع) در حین نماز به دلیل حضور قلب و تقرب به خدا محو در او و از خود بیخودی می گردد و به گونه ای که وقتی تیر از پای او در می آورند متوجه نمی شود . نویسنده برای اثبات این که چنین حضوری در نماز ممکن است و عجیب نمی باشد ، داستان حضرت یوسف (ع) را مطرح می کند که زنان مصری با دیدن حضرت یوسف آن چنان شیفته و محو تماشای او می شوند و از خود بیخود می گردند که دست های خود را می برند و درد را احساس نمی کنند .

3 ـ تکلیف کلاسی است .

4ـ کسی است که 1. گفتار نیک ، 2. کردار نیک ، 3. اخلاق نیک داشته باشد . 4. خدا را به طور واقعی بشناسد .

5ـ  مشاهده دل و سر و جان و توجه علی (ع) نسبت به عظمت و بزرگی و زیبایی خداوند بیش تر و عمیق تر از توجه زنان بیگانه نسبت به حضرت یوسف (ع) بود . پس وقتی زنان با دیدن زیبایی یوسف از خود بیخود شدند و ( دست خود را بریدند ) و دردی را احساس نکردند تعجّب نیست که گوشت و پوست حضرت علی (ع) ( در حین مشاهده ی عظمت و زیبایی و شکوه خداوند ) را ببرند و تیر از پای او بیرون بیاورند و او دردی احساس نکند .

 

خودآزمایی درس بیست و سوم :( جمال جان فزای روی جانان ) ص 147

1ـ بیت اول « چو نیکو بنگری در اصل این کار                            هم او بیننده ، هم دیده است و دیدار »

      بیت دوازدهم «  ا گر یک ذره را برگیری از جای                      خلل یــابـد همــه عــالم سراپـای »

2ـ در ستایش و توصیف دل است .

3ـ  بیت اول « چو نیکو بنگری در اصل این کار                           هم او بیننده ، هم دیده است و دیدار »

4ـ بیت  اول « چو نیکو بنگری در اصل این کار                         هم او بیننده ، هم دیده است و دیدار ». 

بیت آخر « به زیر پرده هر ذرّه پنهان                                        جمــال جـــان فـــزای روی فــردا »

5ـ  زیرا همه ی پدیده های جهان تجلّی وجود حق هستند .

6ـ  بیت اول و دوم  /  بیت چهار ، پنج ، شش ، هفت و هشت .                                           7ـ  تعلیمی

8ـ  بیت 9 « بدین خردی که آمد حبه ی دل                                  خـداونـد دو عـالـم راست منــزل »

                    « لا یسعنی بی سمایی و لا یسعنی فی الارض ولکن یسعنی فی قلب عبدالمؤمن »

 

خودآزمایی درس بیست و چهارم : ( سی مرغ و سیمرغ ) ص 159

1ـ دریا: پروردگار یا عشق و محبوب حقیقی / شبنم:بهشت ، انسان یا هر چیز دیگری غیر از خدا که انسان به آن دل ببندد( عشق مجازی ) .

2ـ فعالیت کلاسی است .

3ـ نشانه ی پای بندی و تعلق ( علاقه ) انسان به جهان مادی و مادیات است که مانع سیر انسان به سوی کمال می گردد .

4ـ سیمرغ : رمز خداوند . / مرغان : رمز سالکان راه حق / سی مرغ رسید به سیمرغ : رمز وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است / هُدهُد : رمز پیر طریقت و رهبر و انسان کامل .                          بلبل : رمز جمال پرستان و عاشقان سطحی و خوش گذران .

افتادن پر : رمز ظهور و جلوه ی حق تعالی است زیرا تمام زیبایی های جهان درخشش و پرتویی از ذات الهی است . برای پی بردن به رمزهای دیگر به منابع زیر مراجعه کنید :

شرح منطق الطیر از صادق گوهرین / زندگی عطار از مصطفی بادکوبه ای / شرح گزیده ی منطق الطیر از سیروس شمیسا .

 

خودآزمایی درس بیست و پنجم  ( طوطی و بازرگان ) ص 164

1ـ الف ) راه نجات انسان ، آزادی روح از تعلقات دنیوی و هوس های ناپایدار است مثل : « مرده شو چون من ، که تا یابی خلاص »

      ب ) نسنجیده سخن گفتن مایه ی پشیمانی و اندوه است ←  « شد خواجه پشیمان از گفت خواجه » .

     پ ) سخن سنجیده ی انسان ویرانگر و سخن پخته و سنجیده ، مؤثر و گره گشاست :

                                              « عالمی را یک سخن ویران کند                               روبهان مرده را شیران کند »

     ت) گرفتاریهای انسان ناشی از خود نمایی است :

                                             «  هر که داد او حسن خود را در مزاد                       صد قضای بد سوی او رو نهاد .» 

     ث) نادان همیشه برای خود مشکل به بار می آورد و بر درد خود می افزاید و مصلحت را تشخیص نمی دهد .

     ج) رعایت احتیاط و حفظ حدود مستمعان به هنگام سخن گفتن .

     چ) به خداوند پناه برید تا خدا شما را یاری کند   « در پناه لطف حق باید گریخت        کاو هزاران لطف بر ارواح ریخت »

    ح) جبـران نــاپـذیری عـواقب سخـن بـد           « نکته ای کان جست ناگه از زبان     همچو تیری دان که جست آن از کمان »

2ـ « ای حیات عاشقان در مردگی»  یا        « یعنی ای مطرب شده با عام و خاص          مرده شو چون من که تا یابی خلاص » ( بیت55 ).

3ـ  الف) داشتن شور و عشق در هنگام شعر گفتن                                      ب) کلام عارفانه در لفظ نمی گنجد

       پ)صورت و لفظ اصالت ندارد بنابراین باید به عمق و معنی توجه کرد نه ظاهر زیرا توجه به صورت انسان را از وصال باز می دارد .

  4ـ  طوطی : جان پاک یا روح / قفس : تن / هندوستان : عالم معنا یا جایگاه اصلی روح / بازرگان : سالک نا آگاه / طوطی هند : رهبر و مراد / مردن طوطی در قفس : رها ساختن خود از قید و بند های ساختگی و تعلقات دنیایی .

5ـ عطار داستان را چنان که هست روایت می کند و هیچ گونه مطلبی بر اصل داستان نمی افزاید و آن را با تأویلی دلنشین و مؤثّر از گفتگوی طوطی و حکیم هند بیان کرده است . ولی مولوی در هر کجا که مناسب بداند ، اصل داستان را رها می کند و مطابق اسلوب خود از هر یک از اجزای داستان قالبی برای احوال عاشقانه ی خود و مسائل عرفانی و اخلاقی ، اجتماعی ، فلسفی و دینی خود ساخته است . مثلاً نقل پیام طوطی ، دور مانده از طوطیان هندوستان ، او را به یاد جدایی از شمس و دوری از خدا می اندازد و  به این نکته می پردازد به همین  دلیل عطار آن داستان را د ر26 بیت و مولوی در 367 بیت بیان کرده اند .

6ـ کله بر زمین زدن : ناراحت و عصبانی شدن / سرد گشتن : مردن / گیاه بام شدن : کنایه از مورد توجه واقع نشدن و پرهیز از خودنمایی .

 

 

خودآزمایی درس بیست وششم  ( حکایت های کوتاه ، بیداد ظالمان ) ص 171

1ـ زاهد و پادشاه : در سرزنش ریاکاری و زهد دروغین است . بادنجان بورانی : نکوهش چاپلوسی و تملّق گویی و تزلزل شخصیت است. خلعت خاص : بی اعتباری قوانین درباری و بی کفایتی و حمایت پادشاهان و حاکمان و رفتار های ناشایست آن ها است . دوستان‌شیطان : انتقاد از دلالان و سرزنش دروغ گویی و سوگند دروغ است .

شمار عاقلان : انتقاد از ناآگاهی و بی خردی اکثریت مردم است.   عسل قاتل : انتقاد و سرزنش خسّت و دروغ گویی است.

شرمساری : انتقاد و سرزنش بی تجربگی و عدم مهارت پزشکان و بی کفایتی علما و دانشمندان است .

 در انتظار جنازه :  در نکوهش بخل و خسّت است . بیداد ظالمان : بی وفایی و ناپایداری دنیا و خوشی ها و نا خوشی ها ی زندگی ، از بین رفتن  ظلم و بدی و ستم و ظالم و عبرت گرفتن از گذشتگان است . 

2 ـ بیت 5      « چون داد عادلان به جهان در ، بقا نکرد                        بیـداد ظــالمــان شمـا نیز بگذرد  »

3ـ  بیت 4 «  آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام                              بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد »

     بیت آخر « پیل فنا که شاه بقا ، مات حکم اوست                            هـم بـر پیـادگان شمـا نیز بگـذرد »

 

خودآزمایی بیست و هفتم  ( تولدی دیگر ) ص 175-174

1ـ داستان خوب شروع شده است زیرا با طرح یک مقدمه ی کوتاه و جذّاب اصل موضوع را به پایان داستان موکول می کند و از همین راه حس کنجکاوی خواننده را در طی داستان بر می انگیزد و خواننده را تا پایان داستان می کشاند و پایان داستان را با هنرمندی ، طنز و ظرافت خاصی به آغاز داستان پیوند می دهد . نکته دیگر عنوان جذّاب و طنزآمیز و ایهامی « تولدی  دیگر » است که این جنبه ی ایهامی از امتیاز این داستان است که چند نکته را در ذهن تداعی می کند .                             الف ) تولد نوزاد

ب ) مفهوم کنایی به وجود آمدن شرایط تازه زندگی                                            پ) از دست دادن آرامش و راحتی زیرا عنوان تولدی دیگر ، آرامش و راحتی را به ذهن می آورد ، اما در این درس تولد موجب ناآرامی و آشفتگی خانواده می شود .

2ـ آش مالی ، خورش زدگی ، ماه داماد ( به جای شاه داماد ) .

3ـ نویسنده ، راوی داستان است، اما در بخش کوتاهی جای خود را به دوم شخص می دهد و خود را که گوینده است ، مخاطب قرار می دهد . چند مورد آن عبارتند از :

الف ) از اول درس تا پایان پاراگراف 4 ص 173 زاویه ی دید اول شخص است .

ب ) پاراگراف 5 ص 173 یعنی از دید و بازدید های تازه عروس و ماه داماد تمام نشده بود  تا سطر پنجم پاراگراف دوم ص 174 یعنی تا این برنامه با به دنیا آمدن نوه های بعدی نیز ادامه یافت. زاویه ی دید سوم شخص است .

پ )از آخر سطر پنجم ، پاراگراف دوم ص 174 تا آخر درس دوباره زاویه ی دید به اول شخص تغییر می کند .

4ـ صبیّه، والده ی مکرمه ، نقاهت ، کاشانه به جای آپارتمان و خانه .

5ـ نویسنده با استفاده از واژه های رسمی خاص محافل سیاسی و اداری به طنز ، امور عادی و روزانه را تقویت بخشیده است .

وظیفه ی خطیر : کار پیش افتاده ی خرید و پاک کردن سبزی و عدس را به طنز با صفت خطیر به معنی عظیم و بزرگ ذکر کرده است .

مشارکت : بر عملی دلالت دارد که دو شخص یا دو گروه کاری مشترکاً انجام دهند در حالی که در اینجا به معنی « کمک کردن » پدر و مادرش به اوست . زیرا تمام کارها  در این جا به عهده ی پدر و مادر محول گردیده است .

خدمت ناچیز : انجام دادن کار پر دردسر و زحمت های زیادی که پدر و مادر مریم متحمل می شوند ، به طنز ، خدمت ناچیز ذکر کرده است

مهاجرت : مهاجرت به معنی انتقال از سرزمین خود به سرزمین دیگر یا انتقال از سرزمینی به سرزمین دیگر است . در حالی که به طنز در این جا انتقال از خانه ی پدری به خانه ی خود و نقل مکان کردن از خانه ای به خانه ی دیگر را مهاجرت ذکر کرده است . از طرف دیگر به دلیل طولانی شدن اقامت فرزند در خانه ی پدرش و دردسر زیادی که برای آن ها ایجاد شده بود بعد از رفتن از خانه ی پدر به خانه ی خود مهاجرت گفته است .

ابلاغ رسمی : به معنی سپردن مسئولیت به کسی به صورت قانونی است  و برای کارهای اداری به کار برده می شود . در این جا به طنز برای کار نگهداری نوه ها و انجام کارِ خانه بدون دریافت حقوق به کار رفته است .

6ـ تکلیف کلاسی است .

 

خودآزمایی درس بیست و هشتم : ( سالگرد ) ص 183

1و2و3و4 ـ حذف می باشد .                           5ـ  تکلیف درسی است .

6ـ به دلیل عظمت و رادمردی و ایثارگری مردان کربلا که آن ها زیر بار ظلم نرفتند و زندگی و هستی خود را در راه عشق به خدا از دست دادند .

 

خود آزمایی درس بیست و نهم : ( برف ) ص 192

1و2و3 ـ حذف می باشد .

4ـ  تلمیح ، تشبیه ، ایهام تناسب ، اغراق .

معنی بیت : ماه بهمن با سپاه عظیم برف ، همان طوری که بهمن ، پسر اسفندیار ، زال را در بند کرد همه جا را تسخیر کرد یعنی برف همه جا پوشاند . « برف »  به لشکر تشبیه شده است که زمین را به تصرف خود در آورده است .

در « لشکر کشی بهمن » و « در بند شدن زال » آرایه ی تلمیح وجود دارد .  در « لشکر گیتی ستان برف » اغراق وجود دارد .

در واژه ی « بهمن » ایهام تناسب وجود دارد . یکی به معنی ماه بهمن و دیگری نام پسر اسفندیار است که برای گرفتن انتقام خون پدرش از رستم ، خاندان زال زر را بر انداخت و زال را دربند کرد . در معنی ماه بهمن با برف و در معنی دوم با زال زر تناسب دارد .

5ـ چون پوششی محکم از برف بر تن دارد . یعنی برف همچون پوشش جنگی ( برگستوان ) روزگار را از ضربات و آسیب حفظ کرده است .

6ـ بیت 11  « در خانه ها زبس که فرود آمده است برف       نامه به حلق خانه فرو هیچ نان برف » یعنی از بس در خانه ها برف باریده است ، جز لقمه ی برف نانی از حلق مردم پایین نرفته است .

بیت 13  « از بس که سر به خانه ی هر کس فرو برد         سرد و گران و بی مزه شد میهمان برف » یعنی از بس که برف باریده و در خانه ‌های مردم روی هم انباشته شده ، مانند میهمانی شده که زیاد ماندنش کسالت آور و خسته کننده شده است .

7 ) بیت های  13،18 ، 19 ، 20  .                                    8) آه و افسوس و ناله و درد و فغان .

 

 

 

خود آزمایی درس سی اُم  ( شکوه رستن ) ص 194

1ـ سنگ  نماد انسان های سخت دل و بی عاطفه که قابلیت اثر پذیری ندارند .

     خاک  انسان های فروتن و متواضع و انعطاف پذیر .

2ـ بیندیشیم   تفکر و تآمل در پدیده های هستی از جمله بهار و نعمت های خدا و عالم هستی که چه پیامی برای ما دارند .

 بیاموزیم   عبرت و پند گرفتن از پدیده ها و عجایب و شگفتی ها ی خلقت .

3ـ تشخیص ،  استعاره مکینه ، مجاز .

4ـ  نیما یوشیج ، سهراب سپهری ، اخوان ثالث ، قیصر امین پور ، سلمان هراتی ،    

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.