ایلخانان مغول یا ایلخانیان نام سلسلهایِ مغول است که از سال ۶۵۴ تا ۷۵۰ ه. ق در ایران حکومت میکردند و فرزندان چنگیزخان مغول بودند. لشکریان چنگیزخان نخستین بار در سال ۶۱۸ ه. ق به خراسان حمله نمودند. چنگیزخان 4 سال بعد به مغولستان بازگشت و در آنجا درگذشت.سی سال بعد منگو یا منگل، خان بزرگ یا قاآن، بر آن شد تا با اعزام برادرانش هولاکو و قوبیلای (کوبلاخان) به ترتیب به ایران و چین پیروزیهای مغولان را تحکیم و تکمیل کند.هولاکو با فتح ایران سلسله ایلخانیان ایران را بنیان نهد و قوبیلای با فتح چین سلسله یوان چین را نا نهاد. | |
ایلخانان یعنی خانان محلی و غرض از این عنوان آن بوده است که سمت اطاعت ایلخانان را نسبت به قاآنان میرسانند و این احترام همه وقت از طرف ایلخانان ایران رعایت میشدهاست. فتح ایران به دست هلاکوخان پیامدهای مهمی چون پایان کار اسماعیلیان و انقراض خلافت عباسیان در پی داشت. ایلخانان در ابتدا دین بودایی داشتند اما به تدریج به اسلام گرویدند. ایلخانان مسلمان خود را سلطان نامیده و نامهای اسلامی برگزیدند.
پس از انقراض دولت خوارزمشاهیان سرزمینهای ماوراء النهر، خراسان بزرگ و بخشهای دیگر ایران به دست مغول افتاد. ضربات مالی و فرهنگی و سیاسی چنگیزخان بر ایران مجالی برای ظهور دولت تازهای نمیگذاشت به همین دلیل مغولان یکی از سرداران خود را برای حکومت در سرزمین خوارزمشاهیان تعیین میکردند تا اینکه در دورۀ خانی منکوقاآن، طرح تصرف بقیه ایران و مرکز خلافت مطرح شد و هولاکو مأمور انجام این نقشه شد. او در سال 651 به سوی غرب حرکت کرده ابتدا قلعههای اسماعیلیان را وادار به تسلیم کرده عازم بغداد شد و خلافت عباسی را منقرض و ایران و عراق عرب به دست گرفت.[1]
هولاکوخان مغول (663-651 ه.ق)
پس از تسخیر بغداد، هولاکو به آذربایجان آمد و مراغه را پایتخت خود قرار داد. خواجه نصیرالدین طوسی را مسئول اوقاف نمود و خواجه رصدخانهای در مراغه بنا کرد، هولاکو در ادامۀ فتوحات عازم سوریه و شام شد ولی در عین الورده از مصریان شکست خورد. با استقرار مغولان در ایران ارتباط آنان بتدریج با مرکز اصلی ایل قطع شد و دولتی مستقل در ایران به نام ایلخانان شکل گرفت.[2]
اباقاخان (680- 663 ه.ق)
پس از هولاکو پسرش (اباقاخان) حاکم شد. او تبریز را پایتخت قرار داده و مانند پدرش خاندان جوینی را مصدر امور قرار داد بدینسان ایرانیان وارد ارکان حکومت شدند.[3]
سلطان احمد تکودار (683-680 ه.ق)
تکودار، برادر اباقاخان، چون اسلام آورد لقب احمد بر خود نهاد. او به عدل و داد پرداخته مجدالملک یزدی که سعایت عطا ملک جوینی را کرده بود کشت و عطا ملک را دوباره به بغداد فرستاد. در دورۀ او مساجد و شریعت اسلام رونق گرفت این امر باعث مخالفت بعضی شاهزادگان و امرای بیایمان شد که به طرفداری ارغون برخاسته وی را کشتند.[4]
ارغون خان (690-683 ه.ق)
پس از تکودار به سلطنت نشست. ابتدا زمام امور را به بوقا که باعث کامرانی او بود سپرده خاندان صاحب دیوان (جوینی) را از بین برد. اما چون سعدالدوله یهودی در دربار قدرت یافت، بوقا را از میان برداشته خود به وزارت رسید. او شغلهای مهم دیوانی و فرمانروایی ولایت را به خویشان و نزدیکان خود سپرد به طوری که کار یهودیان به اوج رسید و مسلمانان را از امور دیوانی منع کرد.[5]
گیخاتو (694-690 ه.ق)
بعد از فوت ارغون، امرای مغول گیخاتو را که حاکم آسیای صغیر بود فرا خوانده به حکومت نصب کردند. گیخاتو، خواجه صدرالدین احمد خالدی زنجانی معروف به صدر جهان را وزیر و برادرش قطب الدین احمد را قاضی القضاة و متولی موقوفات قرار داد. او دست به جود و بخشش گشود، رعایا، علما، سادات و مشایخ را احترام بسیار میکرد و از خونریزی تنفر داشت. ولی در نتیجه عیش و عشرت او و اسراف او و وزیر خزانه تهی شد. صدر جهان دستور چاپ اسکناس (چاو) داد اما این کار باعث اختلال در بازار شد لذا آن را ملغی کرد.[6]
بایدو (694 ه.ق)
او صدر جهان را از وزارت برداشته دستور احیای یاسای چنگیزی و سنتهای مغولی را صادر کرد. اما غازان خان به بهانۀ قتل گیخاتو توسط بایدو از خراسان به آذربایجان آمده به کمک امیر نوروز و صدر جهان بایدو را کشت.[7]
غازان خان (703-694 ه.ق)
غازان که در نوجوانی از سوی پدرش ،ارغون، حاکم خراسان بود همراه امیر نوروز به آذربایجان آمد و بر تخت سلطنت نشست او به تشویق امیر نوروز مسلمان شده خود را محمود ملقب و هنگام جلوس، مسلمانی خود را آشکار کرد. او به مسلمانان آزادی کامل داده، دستور براندازی کفر را صادر کرد، به دنبال این اقدام او صدها هزار مسلمان شدند.
غازان خان منصب امیر الامرائی را به امیر نوروز و وزارت را به صدر جهان داد ولی در سال 696 امیر نوروز به اتهام ارتباط با سلطان مصر و مدتی بعد صدر جهان کشته شدند و وزارت را به خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی که در تدبیر و سیاست معروف بود رسید. به کمک خواجه اصلاحات و اقدامات بزرگی در زمینۀ مالیات، اوزان و مقادیر، امنیت راهها، رفاه سپاه، تهیه اسلحه، اصلاح تقویم، اصلاحات قضایی و ... بناهای عام المنفعه و اوقاف صورت گرفت که به اصلاحات غازانی شهرت یافت.
اولجایتو (سلطان محمد خدابنده، 716-703 ه.ق)
اولجایتو فرزند ارغون در زمان برادرش غازان حاکم خراسان بود. او در تحکیم مبانی اسلام و رفع ظلم و ستم سعی فراوان نموده به مذهب شیعه اثنی عشری درآمده نام امامان اثنی عشر را در خطبه و سکه وارد نمود. ولی وزارت را به رشیدالدین فضل الله داد و اصلاحات و آبادانی گستر شد، احداث شهر سلطانیه و فتح گیلان از اقدامات مهم اوست.
سلطان ابوسعید (736-786 ه.ق)
ابوسعید که در زمان پدرش اولجایتو حاکم خراسان بود بعد از وفات او همراه امیر چوپان و امرای دیگر به تبریز آمده حاکم شد. وی زمام امور را به امیر چوپان سپرد اما پس از مدتی خواستار ازدواج با دختر امیر چوپان که به همسر شیخ حسن جلایری، شد و چون امیر چوپان نپذیرفت او و اولاد او را از بین برد و بالاخره در سال 736 که عازم دشت قپچاق برای دفع سپاه آنجا بود درگذشت. پس از او ایلخانان دچار ضعف و پراکندگی شدند و شاهزادگان و امرای مغول یکی پس از دیگری در فواصل کوتاه به حکومت رسیدند ولی نتوانستند اوضاع آشفته سرزمین را سامان دهند و مملکت دچار تجزیه شد.
وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران در دورۀ ایلخانان مغول:
دورۀ حکومت ایلخانان که حدود یک قرن به طول انجامید باعث تغییرات اجتماعی، اقتصادی در ایران شد. هرج و مرج ناشی از سقوط خوارزمشاهیان و حضور اسماعیلیان در ایران و دستهبندیهای مذهبی در کنار حملۀ مغول که روحانیون در این حوادث بیتأثیر نبودند باعث سرخوردگی مردم شده، گرایش به تصوف فزونی گرفت به حدی که املاک و موقوفات و صدقات زیادی به شیوخ صوفیه اهدا میشد. اینان تا جایی نفوذ کردند که خان هم آنها را احترام کرد و کم کم در سیاست هم دخالت میکردند.
ایلخانان در ابتدا بتپرست و پیرو آیین شمن بودند اما به تدریج مسحیت و یهودیت هم رواج پیدا کرد. از دورۀ غازاخان دورۀ حاکمان مسلمان ایلخانی شروع شد و اسلام دوباره مذهب رسمی ایران گشت. مساجد فراوان ساخته شد اسلام سراسر قلمرو را فرا گرفت.
در این دوره ما شاهد رشد و حضور دانشمندان برجستهای مانند خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ جمال الدین مطهر حلی و مورخینی مثل عطا ملک جوینی، رشیدالدین فضل الله همدانی، داوود بناکتی، حمدالله مستوفی و ... هستیم که آثار تاریخی و ادبی با ارزشی به زبان فارسی پدید آوردند.
منابع:
1- خواندمیر، غیاث الدین همام الدین الحسینی؛ تاریخ حبیب السید، تصحیح محمد دبیر سیاقی، کتابفروشی خیام، 1363، چاپ سوم، جلد 3.
2- بناکتی، داوود؛ تاریخ بناکتی دروضة اولی الالباب فی معرفة التواریخ و الانساب، به کوشش جعفر شعار، تهران، انجمن آثار ملی،1384.
3- اشپولر، برتولد؛ تاریخ مغول در ایران، ترجمۀ محمود میر آفتاب، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1380، چاپ هفتم.
4- بیانی، شیرین؛ مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، تهران، انتشارات سمت، 1379، چاپ اوّل.
5- شعبانی، رضا؛ گزیدۀ تاریخ ایران، تهران، انتشارات بین المللی الهدی، 1381، چاپ اول.
پاورقی
[1]- گزیدۀ تاریخ ایران، ص 220 و تاریخ بناکتی، ص 420-412. [2]- تاریخ حبیب السیر، صص 108-94 و نیز تاریخ مغول در ایران، صص 71-52 و مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، صص 170-95 و تاریخ بناکتی صص 426-420.